ما سرخوشان مستِ دل از دست دادهایم
تاریخ انتشار: ۱۹ تیر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۹۷۶۸۴۳
زندگی>مهارتها - مریم صابری:
از اروپا تا شاندرمن راه زیادی است؛ از زندگی در فرانسه تا روستای چپهزاد در شاندرمن؛ شهری کوچک در غرب گیلان.
اما شيرين پارسي اين فاصله را طي كرده است. به شاندرمن ميرويم تا با او در مورد كشاورزي، شاليزار و برنج و محيطزيست صحبت كنيم و البته دغدغههايي كه در مورد زنان دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از مرزبان بزرگ كه نخستين مهندس غرب گيلان بود تا پسر و عروسش كه تحصيلكرده آلمان و فرانسه هستند اما نهتنها از كار كشاورزي دست نكشيدند بلكه سعي كردند تا در اين زمينه پيشرو باشند. ديدن سرسبزي حياط با انواع گلها در كنار خانهاي با دكوراسيوني زيبا با جوجههاي بوقلمون و البته نگهباني بوقلمون نر، حتي براي گروه ما كه بچههاي همين حوالي هستند زيباست. گلهاي شمعداني رنگارنگ و كاكتوسهاي زيبا در كنار درخت گردوي پر ميوه حياط و استخر كوچك پر از ماهي خانه خانم پارسي و آقاي مرزبان نيز ما را به تماشا ميخوانند.
نام شيرين پارسي كه بارها و بارها در مورد مسائل محيطزيستي گيلان از نگرانيهاي خودش صحبت كرده، براي رسانهها ناآشنا نيست. او سالهاست كه بهعنوان عضو جمعيت زنان و جوانان مبارز با آلودگي محيطزيست، از قطع درختان كهنسال گيلان و استفاده بيش از اندازه از سموم و كودهاي شيميايي هشدار ميدهد و خانوادهها را به تفكيك زباله از مبدا تشويق ميكند. اما اينها فقط يك وجه زندگي پارسي است. او يك زن كارآفرين و كشاورز نمونه استاني و كشوري است. كنار هم قرار دادن اين ويژگيها از پارسي، زني ساخته كه در عين اهميت دادن به خانواده، زني مستقل است؛ چيزي كه سعي ميكند در فعاليتهاي اجتماعي براي دختران آن را يادآور شود.
خانم پارسي اهل تهران است و پيش از انقلاب در سال 53 براي تحصيل به فرانسه سفركرده است؛ همان كشوري كه برادرش پيش از او آنجا ساكن بوده. پارسي بعد از تحصيل در رشته ادبيات فرانسه چند سالي نيز در آنجا زندگي ميكند و در همانجا با محمدرضا مرزبان گيلاني كه در رشته معماري تحصيل ميكرده آشنا ميشود و اين آشنايي درنهايت به ازدواج ميانجامد.
پارسي ميگويد: سال 58 به ايران برگشتم و يك سال بعد از آن به همراه همسرم در رشت ساكن شديم. در آن سالها همسرم به شاندرمن رفتوآمد ميكرد. چون جاده شاندرمن مناسب نبود طبيعتاً برق و آبلولهكشي هم اصلاً وجود نداشت. ما هم به شاندرمن سر ميزديم اما در آنجا ساكن نبوديم.
در اين سالها پارسي فعاليت كمتري در بخش كشاورزي داشت و بهمدت 2 سال براي يك بولتن سياسي در تهران كار كرد؛ «اين بولتن گزارشها و اخبارهاي منتشرشده در مورد ايران بود. كار ترجمه اين گزارشها و اخبار از زبان فرانسه به فارسي را گروهي انجام ميداد كه يكي از آنها من بودم». پارسي اما در كنار اين فعاليتها حالا مادر نيز بود. پسر اول او سروش در سال 60به دنيا آمد و پسر دومش احمد نيز سال 1364.
2 پدر چون كوه و درياباغ درختان دستكاشت صنوبر كه بهعنوان چوب صنعتي مورد استفاده قرار ميگيرد و بعد از 10سال بهتازگي قطعشده بودند، چند گاو كه ماست و شير خانواده را تأمين ميكنند، مجموعه روستايي خانم پارسي و همسرش را تكميل ميكنند و يك گربه كه مورد توجه صاحب خانه است. پشت اين در، چند رديف درختان پرتقال زيبا وجود دارد. پارسي ميگويد: اين درختان يادگار پدر همسرم هستند.
پدر همسري كه بينهايت مورد احترام خانم پارسي است و هرگاه در مورد او حرف ميزند منقلب ميشود. ميگويد: من 2 پدر دارم. پدر خودم مانند دريا بود كه به من وسعت بخشيد و پدر همسرم برايم مانند كوه بود. مرزبان بزرگ نيز هميشه براي عروسش شيرين، احترام قائل بود. او در فرانسه و گيلان در كنارشان زندگي كرده بود.
باوجود غمي كه هميشه در پارسي بهخاطر نبود پدر همسرش وجود دارد اما مطمئناً اين نكته برايش آرامكننده است وقتي ميگويد: پدر همسرم هميشه به من احترام ميگذاشت و به من ميگفت كه تو اسم خانواده ما را بزرگ نگه داشتي. با خانم پارسي كه همچنان در باغ و زمينهاي اطراف خانه راه ميرويم، داستان زندگياش را ميشنويم؛
«انتخابها در زندگي انسان بسيار مهم است. آنها مشخص ميكنند كه در چه مسيري گام ميگذاري». آنچه در زندگي پارسي به چشم ميخورد قدم گذاشتن در سبكي از زندگي است كه بهنظر نميرسد در ميان نسلي كه راحتي و رفاه را بيشتر ميپسندد چندان پرطرفدار باشد. درواقع كسب سود و درآمد بيشتر با هر شرايطي هيچوقت موردنظر او نيست. پارسي در مورد انتخاب مسير زندگي خود و رضايت از اين انتخاب ميگويد: «كشاورزي كاري نيست كه در آن خيلي درآمد مطرح باشد بلكه كار كشاورزي درواقع همان جريان زندگي است با تمام سختيها و مشكلاتش».
پرده ديگر زندگي؛ محيطزيستاما ازچه زماني مسائل محيطزيستي دغدغه پارسي شد؟ «در تمام سالهايي كه من به رشت آمدم جز عمه همسرم فاميل ديگري در اينجا نداشتم. من مدتي به كلاس طراحي و نقاشي ميرفتم. خانم روشنضمير كه با او در اين كلاس آشنا شده بودم در مورد جمعيت زنان و جوانان حافظ محيطزيست به من گفت كه بهتازگي مجوز گرفته بودند و پيشنهاد داد با توجه به هيجان و علاقهاي كه بهكار اجتماعي داشتم عضو اين جمعيت شوم.
اما من هم در همان سال تصميم گرفته بودم كه در شاندرمن ساكن شويم چون تا آن سال در رفتوآمد بوديم». او با وجود تصميم براي سكونت در شاندرمن در اواخر سال 87 عضو اين جمعيت شد و با مسائل محيطزيستي و فعاليت در اين بخش آشنا شد. شايد اكنون مسائل محيطزيست شناختهشدهتر بهنظر ميآيند اما در آن سالها همانطور كه خود پارسي ميگويد موضوع محيطزيست موردتوجه نبود و اهميت آن هم درك نشده بود. اولين تجربه كار محيطزيستي خانم پارسي در ارتباط مستقيم با كار كشاورزي بود.
پارسي با يادآوري آسيبهاي زياد كرم ساقهخوار برنج در شاليزارها ميگويد: «در آن سالها اين كرم آنقدر شاليزارهاي برنج را درگير كرده بود كه وقتي برنج را درو ميكرديم كرمها در آن ميلوليدند. تازه بحث مبارزه بيولوژيك با كرم ساقهخوار مطرحشده بود و جهادكشاورزي بهدنبال كشاورزان داوطلب براي استفاده از زنبور «تريكو گراما» بهعنوان يك مبارزه طبيعي بدون آسيب به طبيعت بودند».
او ميگويد: «تفكر محيطزيستي بر كشاورزي من هم تأثير گذاشت. ما يكي از داوطلبيني شديم كه از زنبور تريكو گراما در مبارزه استفاده كرديم و اين كار باعث شد در اوج حملات و طغيان اين كرم كمترين آسيب را ببينيم». پارسي با اشاره به عضويت خود در هيأتمديره جمعيت زنان و جوانان ميگويد همواره هم بهعنوان عضو اين جمعيت در آموزش مفاهيم محيطزيستي تلاش كرده است.
انجام تفكيك زباله از مبدا، بازيافت و انجام ورمي كمپوست در منزل چيزي است كه پارسي در جلسات و دورههاي آموزشي مختلف در مورد آن صحبت كرده است. بخشي از گلدانهاي خانه، قوري و كاسههاي ترك برداشته موجود در گوشه و كنار خانه نشان ميدهد او مفهوم بازيافت را در زندگي بهكار گرفته است. گوشهاي از محوطه حياط نيز به بستر توليد ورمي كمپوست براي تبديل زباله تر خانه به كود ارگانيك اختصاص يافته است.
تسلط به زبان تالشييك ويژگي ديگر خانم پارسي درك او از شرايط و فهميدن محيط زندگياش است. بدون شك نخستين تلاش ميتوانست يادگيري زبان محلي باشد. پارسي بهخوبي به زبان تالشي، زبان محلي مردم شاندرمن صحبت ميكند. شيرين خانم همان نامي كه بيشتر اهالي روستا او را صدا ميزنند به ما ميگويد: بعد از ازدواج در سال 59 حدود يكماه با همسرم در ييلاقات بوديم. همسر پيشكار پدر همسرم اصلا نميتوانست فارسي صحبت كند و من تقريبا در همان يكماه بخش زيادي از زبان تالشي را ياد گرفتم. دليل ديگر يادگيري هم آن بود كه بايد ميتوانستم با كارگران خشكه بيجار صحبت كنم.
در ميان شاليزارانخانم پارسي با همكاري همسر و پسر بزرگش، 15هكتار شاليزار را مديريت ميكنند. حضور ما در زمينها در زماني بود كه نشا تمامشده بود و كارگران، وجين(كندن علفهاي هرز) را هم بعد از آن انجام داده بودند. او ميگويد: «بخش بزرگي از كار انجامشده و در اين روزها مديريت آب در مزرعه بسيار مهم است».
او توانسته در سالهاي 79 و 80 در استان گيلان بهعنوان كشاورز نمونه انتخاب شود و در سال 83 نيز در 2 سطح استاني و كشوري بهعنوان كشاورز نمونه انتخابشده است. او در ابتدا همكاري و تجربه همسرش را در كنار خود ميديد و اكنون 2 فرزندش نيز سالهاست كه با او در كار، مشاركت دارند.
نخستين كشت مكانيزه در منطقه و نخستين خزانهگيري علمي توسط خودشان انجامشده است. البته نميشود در سرزمين كشاورزي گيلان حاضر شد و از نقش زنان صحبت نكرد. پارسي ميگويد: «مشاركت زنان در كشاورزي سبب موقعيت اجتماعي آنها در گيلان شد. هرچند درآمد حاصل از كار تماماً براي خودشان نبود اما مشاركت آنها كمك كرد تا بتوانند روابط اجتماعي داشته باشند. در سالهاي اخير با كشت مكانيزه حضورشان كمتر شده اما همچنان پر كردن جاهايي كه توسط ماشين خالي گذاشته شده و همچنين وجين زمين با زنان است».
همراهي پسراندر برگشت به خانه در گوشه ديگري از حياط با ادوات كشاورزي از تراكتور تا ماشين كشت نشا روبهرو ميشويم. خانم پارسي ميگويد: پسر بزرگم در رشته مهندسي ماشينآلات تحصيلكرده است و همه دستگاهها توسط خودش تعمير ميشود. برخي نيز به صورت كامل توسط او بازشده و دوباره سرهمبندي شده است. او در مورد پسر دومش نيز ميگويد: احمد در دروي برنج به ما كمك ميكند. از طرف ديگر در برنجكوبي نيز اكنون با عموي خود شريك شده و فعاليتش در اين بخش بيشتر شده است.
آنها سعي كردهاند كه حتي در مورد ادوات كشاورزي هم با دقت بيشتري عمل كنند. تراكتور مدل فرگوسن كه در سالهاي قبل در اكثر زمينهاي كشاورزي بهكار گرفته ميشد براي زمينهاي برنج مناسب نبود چون تراكتور سنگين و بزرگي بود. آنها خريدار نخستين تراكتور سبك داروانا در گيلان بودند. صحبت در مورد هر بخشي از كار و ادوات،
او را به بخشي از خاطرات ميبرد؛ «در اوايل سال 84 گروهي از زنان براي بازديد از زمين و ادوات كشاورزي به اروپا فرستاده شدند و از چند كشور ازجمله فرانسه، بلژيك، آلمان و هلند بازديد كردند. در اين گروه زنان با تواناييهاي مختلف حاضر بودند؛ از كار در زمين گرفته تا شناخت كامل يك تراكتور كه حتي باعث تعجب ميزبانان ما هم شده بود».
صحبت با شيرين پارسي به معني واقعي شيرين است. صحبت از خواستنها، از نگراني و در عين حال اميد براي آينده. وقتي مصاحبه و كار عكاسان به اتمام ميرسد خانم پارسي و آقاي مرزبان ما را با چند شاخه گل زيباي شمعداني و گلدانهاي كوچك كاكتوس بدرقه ميكنند تا اين خانه و خاطراتش هميشه برايمان شيرين بماند، مانند نام صاحب خانهاش.
پس چهكاري ميخواهيد انجام دهيد؟شيرين پارسي را همه به همت و سختكوشي ميشناسيم. با او درباره دستاوردهايي كه در اين سالها داشته گفتوگويي كردهايم؛ از موفقيت در كشاورزي سازگار با محيطزيست و فعاليتهاي او در امور زنان.
بهنظر ميآيد دغدغههاي محيطزيستي بر سبك كشاورزي شما هم تأثيرگذار بوده است؟بله. بعد از آشنايي بيشتر با مباحث محيطزيستي و درك اهميت اين موضوع سعي كرديم كار كشاورزي ما مشكلي در محيط ايجاد نكند. كشاورزي و محيطزيست به يكديگر گره خوردهاند و در بسياري از جهات ميتوانند تكميلكننده هم باشند.
ما هميشه از روشهاي بيولوژيك استقبال كردهايم. سموم و كودهاي شيميايي سبب آلودهشدن خاك و منابع آبي ميشود. بههمين دليل يكي ديگر از كارهاي ما اين است كه اكنون براي دوازدهمين سال است كه از هيچ سمي در زمينهاي كشاورزي خودمان استفاده نميكنيم و در 3سال گذشته نيز از كود شيميايي استفاده نكردهايم.
شما يكي از مخالفان محصولات تراريخته و دستكاري ژنتيك هستيد دليل مخالفت شما با اين مسئله چيست؟در محصولات تراريخته ژني را از گياه يا جانوري به ژن گياه ديگر منتقل ميكنند كه هيچ تجانسي بين آنها وجود ندارد. پروانه و مگس در يك فرايند ژنتيك بسيار طولاني به شكلي كه ما ميبينيم رسيدهاند و اگر ما بهعنوان مثال در درخت بهارنارنجي كه تغذيه آنهاست تغييراتي بهوجود آوريم، مشخص نيست چه تغييراتي در زنجيره رخ ميدهد. ما نميدانيم اين ژن نامتعارف در بلندمدت چه تغييراتي در طبيعت بجا ميگذارد. عواقب آن چيست؟ من معتقدم نبايد كار غيرطبيعي براي يك ساختار طبيعي انجام شود.
شما عضو انجمن زنان كارآفرين كه يك تشكل كشوري محسوب ميشود نيز هستيد. در مورد چگونگي شكلگيري و عضويت در آن توضيح ميدهيد؟در اوايل دهه 80، در دفتر امور مشاركتهاي دولت تصميم گرفته شد كه زنان فعال استانها شناسايي شوند. از گيلان 5زن انتخاب شدند كه يكي از آنها من بودم و به همراه زناني از مازندران، زنجان و قزوين در استان گلستان براي حضور در سميناري در مورد زنان كارآفرين حضور پيدا كرديم. اما چيزي كه اين دوره را متمايز كرده بود، صحبت در مورد كارآفريني بود كه در آن زمان اين مفهوم تازه بود. در اين دوره موضوعاتي مانند آشنايي با نهادهاي مختلف و چگونگي استفاده از سرمايه مالي و مديريت مالي را آموزش ديديم.
اين دوره بسيار دوره اثربخشي بود كه سبب شد در آنجا خودمان و زنان مثل خودمان را پيدا كنيم. اين دوره سبب شد تا فكر نكنيم كه تنهاييم بلكه زنان بسياري بدون ترس از مشكلات در حال كار هستند. اين جلسات به ما نشان داد زنان بسياري توانستند همزمان كار كنند و خانواده خودشان را مديريت كنند. بعد از اين دوره تعدادي از زنان به اين نتيجه رسيدند كه بايد انجمني تشكيل شود.
درنهايت در سال 83 انجمن زنان مدير كارآفرين در وزارت كار به ثبت رسيد. در سال 84 نيز انجمن ملي زنان كارآفرين در وزارت كشور به ثبت رسيد. در اين مدت نيز معتقدم مسير معقولي بر آن حاكم بوده است و من نيز عضو هيأت مديره هر2 انجمن هستم.
آيا موضوع زنان براي شما بهعنوان يكي از زنان كارآفرين و فعال محيطزيست دغدغه اصلي محسوب ميشود؟دغدغه زنان براي من تاريخي است. توانمندي زنان و حرمت اجتماعي آنها هميشه برايم مهم است. نبايد دختراني را پرورش بدهيم كه هميشه دنبال تكيهگاه باشند. آنها خودشان بايد تبديل به تكيهگاه شوند و خودشان بايد توانمند شوند. آنها بايد بدانند آنقدر قدرت دارند كه يك زندگي خانوادگي را بچرخانند و در اين مورد مسئول هستند.
بنابراين براي مسئوليتهاي خودشان در زندگي بايد شانههايشان را قوي كنند. اما رفتارهاي برخي از دختران امروزي براي من عجيب است. دختران ما امروز به دانشگاه ميروند اما فعاليت خاصي از آنها نميبينيم و حتي در مقابل فرزندآوري و آشپزي هم جبهه ميگيرند. اين سؤال مطرح ميشود كه پس چهكاري ميخواهيد انجام دهيد. مسئوليت اجتماعي زنان، مسئوليتي سنگين است.
منبع: همشهری آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۹۷۶۸۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
علت ابتلا به لوپوس چیست؟/ عوامل خطر ابتلا به بیماری
بیماری لوپوس یک بیماری خود ایمنی است که برخی عوامل خطر ممکن است احتمال ابتلا به آن را افزایش دهند. - اخبار اجتماعی -
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، بیماری لوپوس یک بیماری خود ایمنی است که با بثورات پوستی یا آسیب به اندامهای اصلی بدن مانند مغز، کلیه و کبد خود را نشان میدهد. هنگامی که فرد مبتلا به لوپوس یا هر اختلال خود ایمنی دیگری میشود، سیستم ایمنی به اشتباه به سلولهای سالم حمله میکند.
علت ابتلا به لوپوس چیست؟
براساس گزارش هلث، علت دقیق لوپوس تا حد زیادی ناشناخته است اما تحقیقات نشان داده است که ترکیبی از عوامل هورمونی، ژنتیکی، محیطی و ایمونولوژیک میتواند خطر ابتلا به این بیماری را افزایش دهد.
آیا لوپوس ارثی است؟
لوپوس مانند بسیاری از اختلالات خودایمنی دیگر در خانوادهها دیده میشود اما داشتن سابقه خانوادگی لوپوس تضمینی برای ابتلا به این بیماری نیست زیرا ممکن است افراد جهشهای ژنتیکی را به ارث ببرند که خطر ابتلا به لوپوس را در آنها افزایش یا کاهش میدهد.
علائم شایعترین بیماریهای کبدی چیست؟چه کسانی به لوپوس مبتلا میشوند؟
عوامل خطر زیر ممکن است احتمال ابتلا به لوپوس را افزایش دهند:
سن: لوپوس در زنان 15 تا 44 ساله شایع است.قومیت: زنان سیاهپوست در مقایسه با زنان سفیدپوست بیشتر در معرض ابتلا به لوپوس هستند.جغرافیا: لوپوس به طور فزایندهای در کشورهای صنعتی غربی رایج شده است. لوپوس همچنین در زنان اسپانیایی تبار، آسیایی، بومی آمریکا و آلاسکا شایعتر است.جنسیت: لوپوس در زنان بیشتر از مردان است.راههای انتقال ویروس "آبله مرغان"/ مدت زمان سرایت بیماریعوامل خطر ابتلا به لوپوس چیست؟محققان علت اصلی بیماری لوپوس را نمیدانند، اما برخی از عوامل خطر را شناسایی کردهاند. هورمونها، ژنها، محیط و عملکرد سیستم ایمنی همگی میتوانند بر خطر ابتلا به لوپوس تأثیر بگذارند.
هورمونها
لوپوس در زنان تقریبا 10 برابر بیشتر از مردان است. میزان وجود هر یک از هورمونهای دهیدرواپی آندروسترون (DHEA)، استروژن، استرادیول، پرولاکتین، پروژسترون، پرولاکتین و تستوسترون میتواند در ابتلا مؤثر باشد.
عوامل ایمنولوژیکی
لوپوس یک اختلال خود ایمنی است، بنابراین اکثر افراد مبتلا به آن تغییراتی در نحوه عملکرد سیستم ایمنی خود دارند. سلولها زمانی که آسیب ببینند یا دیگر در سیستم ایمنی مورد نیاز نباشند دچار «آپوپتوز» میشوند. آپوپتوز فرآیندی است که باعث خود تخریبی یا مرگ سلولها میشود. این سلولها معمولاً زمانی از بین میروند که دیگر مورد استفاده قرار نگیرند. تحقیقات نشان داده است که سلولهای مرده در بدن مبتلایان به لوپوس باقی میمانند. این سلولها مواد یا سمومی را آزاد میکنند که میتوانند باعث التهاب در سیستم ایمنی بدن شوند. سیستم ایمنی شروع به حمله به بافتهای سالم در اندامهای مختلف بدن میکند و در نهایت علائم فیزیکی لوپوس نمایان میشود.
عوامل محیطی
تحقیقات نشان داده است که برخی عوامل محیطی میتوانند بر خطر ابتلا به لوپوس تأثیر بگذارند. این عوامل عبارتند از:
حساسیت به برخی داروها مانند آنتیبیوتیکهاقرار گرفتن در معرض گرد و غبار سیلیس که معمولاً در پودرهای شوینده، خاک، مواد سفالی و سیمان استفاده میشود.ابتلا به برخی عفونتها مانند ویروس اپشتین بار (EBV) که میتواند باعث التهاب در سیستم ایمنی بدن شود.سیگار کشیدنقرار گرفتن در معرض اشعه ماوراء بنفش (UV).انتهای پیام/